محل تبلیغات شما

علت ترس از مرگ

چرا از مرگ می ترسیم؟

بیشتر مردم از نام مرگ می ترسند ، از مظاهر آن می گریزند ، از نام گورستان متنفرند و با زرق و برق دادن قبر ها می كوشند ماهیت اصلی آن را به فراموشی بسپارند . و حتی برای فرار دادن افراد از هر چیز خطرناك و یا غیر خطر ناكی كه می خواهند كسی آن را دستكاری و خراب نكند، می نویسد: (خطر مرگ !) .
آثار وحشتناك بودن مرگ برای انسان در ادبیات مختلف دنیادیده میشود؛تغییراتی ازقبیل:هیولای مرگ،سیلی اجل،چنگال موت،گرگ اجل،ودههاتغییراتی مانندآن،همه اینها نشانه وحشت واضطراب انسان از مرگ است.
داستان معروف روئیای هارون الرشید(كه درخواب دیده بودهمه دندانهای اوریخته است)وتعبیرخواب كردن آن دونفركه یكی گفت:(عُمرِخلیفه ازهمه بستگانش طولانی ترخواهد بود)و واكنش هارون دربرابر دوتعبیركننده كه به دومی،صدلیره داد و به اولی دستوردادصدتازیانه بزنند. نیز،دلیل دیگری براین حقیقت است؛زیراهردویك مطلب راگفته بودند؛اماآنكه نام مرگ كسان خلیفه را بر زبان جاری كرده بود،صد تازیانه نوش جان كردوكسی كه مرگ آنهارا درقالب طول عمرخلیفه،اداء نمود،صد لیره پاداش گرفت. معاد ،آقای مكارم، ص 22» اكنون باید دید،منشأو سرچشمه این ترس و وحشت چیست وازكجاست؟بامراجعه به فطرت وخواست درونی بشروروایات معصومین،روشن میشودكه این پدیده،مناشی وسرچشمه های متعّدد دارد كه ذیلاً به مهمترین آنها درحدّی كه این راگنجایش باشد،اشاره میكنیم:

1-علاقه ودلبستگی شدید به دنیا:
جهان هستی،ظاهری داردوباطنی، طبق بیان قرآن كریم ،دنیاوعالم طبع وطبیعت،ظاهر،وعالم آخرت،باطن جهان هستی است؛چنانكه فرمودند : یعملون ظاهرامن الحیوه الدنیاوهم عن الاخره هم غافلون .سوره روم، آیه 7»
یعنی: اكثرمردم به امورظاهرازدنیا آگاهند ،ولی ازعالم آخرت (كه باطن آن است)بكلّی بی خبرند،كسانی كه دردنیا به ظاهرش دلبسته اندوابدا باباطن آن كاری نداردو بی حساب و بی مسئولیت زندگی میكنندو بالأخره،تمام همّتشان رادر تزیین ظاهرو تهیّه متاع وكالای دنیا صرف نموده اند وهمه علاقه هارابه دنیاوزخارف آن منحصركرده است .
وبه تعبییر قرآن كریم:علاقه به دنیادرنظرآنان زیباجلوه كرده است (زین للناس حب الشهوات من النساءوالبنین والقناطیرالمقنطره من الذهب والفضه والخیل المسوّمه والانعام والحرث ذلك متاع الحیات الدنیا والله عنده حسن المآب) سوره آل عمران، آیه 14»
برای چنین افرادی ،مرگ حقیقتاوحشتزاست؛زیرا بامرگ، یكجاعلاقه هادرهم فرو میریزد ورابطه هاقطع میگردد.وجدایی ازمحبوب نیزسخت ناراحت كننده است. اماكسانی كه درعین توجه به ظاهر عالم،به باطن آن هم توجه كرده وضمن گذراندن عمر،به فكرتهیّه كالای عالم باطن وپس ازمرگ هم بوده اند،آنان ازمرگ، چنین وحشتی راندارند،زیرا علاقه به آن طرف هم بوده وبامرگ، به محبوبهای خویش میرسد.

2- مرگ را به معنای فناونابودی دانستن:
حبّ بقا ومیل به زندگی جاوید،ازمسائل فطری انسان است.هركس به خودمراجعه كند، به خوبی می یابد كه هیچگاه میل به نابودی ندارد ،لذا باهمه عواملی كه آنهاراموثردرنابودی خودمی پندارد،مبارزه میكندواگردید توان مبارزه باآن را ندارد،حدّاقل ازآن می گریزد ،لذا با امراض،میكروبها ،حیوانات درنده ،و دشمن وامثال اینها،درستیزاست؛زیراهمه اینهاراباعث نیست ونابود شدن خویش می داند.
وعلت فرار ازمرگ ووحشت ازآن هم همین است كه مرگ را فناو نابودی خود می پندارد وخیال می كند كه مرگ، ضدآن خواسته فطری ودرونی اوست؛زیرا درون او میگوید توباید همیشه باشی،ولی مرگ می گوید:توبایدفانی شده وبه دیارعدم رهسپارشوی.اینك ببینیم آیامرگ در بینش الهی به معنای فناونابودی است؟
بامراجعه به قرآن كریم وروایات اهل بیت(ع) روشن می شود كه مرگ ،به معنای فناونابودی نیست ،بلكه همچون تولدجنین ازمادراست.یك تولدثانوی است وبافرارسیدن مرگ،به جهانی گام میگذاریم كه به مراتب ازاین جهان وسیعتر،پرفروغتر،آرامبخش تر،ومملوازانواع نعمتهایی است كه درشرایط كنونی ودرزندگی این عالمی،برای ماقابل تصورنیست.
.بنابراین،مومنین ومعتقدین به عالم پس ازمرگ،نبایدازاین جهت ازمرگ بترسند؛زیرااعتقاد به نابودی ونیستی به وسیله مرگ واعتقاد به زندگی پس ازمرگ،قابل جمع نیست.امامادّییّن ومنكرین زندگی پس از مرگ،حق دارند كه از مرگ بترسند؛زیرا به راستی اگرمرگ به معنای فناونابودی باشد، چیزی ازآن وحشتناكتر نخواهد بود.وآنچه درباره هیولای مرگ گفته اند كاملا بجاو به مورد خواهد بود،لكن این عقیده اساساً باطل وغلط است .

3-جهل و ناآگاهی نسبت به حقیقت مرگ :
جهل و ناآگاهی، همیشه منشأ ترس است.بشراز شب تار،خوف دارد؛چون ظلمت وتاریكی، باعث جهل است؛جایی رانمی بیند،راه را از چاه تشخیص نمی دهد،مسیر را از پرتگاه تمیز نمی دهد. اینكه همه ازمرگ می ترسند، برای این است كه نمی دانند مرگ چیست؟مرگ چگونه بر آنان مستولی می شود و نمی دانند درحین مرگ، با چه عوارض وحوادثی مواجه می شوند. امام عسكری (ع) فرمود (پدرم امام هادی (ع) بر یكی ازاصحاب خود-كه درمرض موت بود-وارد شد، اومی گریست و از اینكه در معرض مرگ قرار گرفته بود بی تابی می كرد. حضرت به وی فرمود ای بنده خدا ! اینكه از مرگ ترسانی برای این است كه نمی دانی مرگ چیست؟ و نسبت به آن معرفت وآگاهی نداری :یاعبدالله تخاف من الموت لأنك لاتعرفه» معانی الاخبار، صدوق ، ص 290، و بحار ج 69، ص 156، ح 13» ( وسپس پیرامون مرگ، مطلبی به او فرمودكه موجب آرامش وتسكین خاطرش گردید) . بوعلی سینا دركتاب ((شفا))علت اصلی ترس مردم ازمرگ را جهل وناآگاهی آنان نسبت به مرگ وعواقب بعدازمرگ می داند.وعین عبارت بوعلی در گرداگرد قبر او نوشته است.

4-تعمیر دنیا و تخریب عالم آخرت:
عدّه ای دیگراز انسانها هستند كه ازمردن وحشت دارند،اما نه بخاطراینكه مرگ را به معنای فنا و نیستی بدانند و یا به عواقب خود درعالم پس ازمرگ آگاه نباشد ،بلكه بخاطراینكه پرونده اعمال خود را سیاه و تاریك می بینند.شكنجه های طاقت فرساومجازات دردناك بعد ازمرگ را گویا با چشم خود مشاهده می كنندو یالااقل چنین احتمالی رامی دهند.این گروه نیز،حق دارند ازمرگ بترسند؛ زیرابه مجرمی می مانند كه از پشت میله های زندان آزادشده،به سوی چوبه دارمی روند.
شخصی ازامام مجتبی (ع) سوأل كرد كه چرا از مرگ می ترسیم وآن رادوست نداریم،امام (ع) در پاسخ فرمود :شما تمام كوششتان را صرف آبادی دنیاكرده اید و برای آخرت كارنیكی نكرده و آنجا را خراب كرده اید.و به همین جهت،ازمرگ می ترسید وكراهت دارید كه ازجای آبا به جای خراب منتقل شوید : ( إنكم اخربتم آخرتكم وعمرتم دنیاكم فأنتم تكرهون النقله من العمران الی الخراب) معانی الاخبار، ص 289 » ودر روایات، دنیا برای مومنین (زندان) ولی برای كفار (بهشت) دانسته شده، قهراً مرگ برای كفار،خروج از بهشت و خول در جهنم است،پس حق دارند كه ازمرگ بترسند و مرگ برای آنان وحشتناكترین چیزها باشد؛چنانكه رسول خدا (ص) فرمودند: الدنیا سجن المومن وجنه الكافروالموت جسرهولأ الی جناتهم وجسرهولإالی جحیمهم . معانی الاخبار، ص 289»
یعنی : دنیا، زندان مومن و بهشت كافر است ومرگ پلی است كه آنان را به بهشت و اینان را به دوزخ می رساند. و درقرآن كریم آمده است: انانكه مرگ وعالم پس ازمرگ،جایگاهشان آتش وجهنم است.دراینصورت، حق دارندازمرگ بترسند: ( إن الذین لایرجعون لقائنا و رضوا بالحیاه الدنیاواطمأنوا بها والذین هم عن آیاتنا غافلون اولئك مأویهم النار بماكانوا یكسبون ) سوره یونس، آیه 7 و 8»
حاصل آنكه : تخریب عالم آخرت ،به وسیله عقاید فاسد و ناشایست ، باعث ترس ازمرگ است.

آیا همه انسانهااز مرگ می ترسند یا عده ای مشتاق آنند؟!
بعضی مرگ را وسیله ای برای لقای محبوبشان می بینند ودر رسیدن به كمال مطلق وراحت شدن از همه آلام ورنجهارا تنهادرگرو مرگ می دانند، نه تنها از آن نمی ترسند ،بلكه عاشق آن بوده وهر آن،انتظار آن را میكشند.این موضوع بامراجعه به كلمات پیشوایان معصوم واولیای الهی، به خوبی قابل لمس ودرك است.
رسول خدا (ص)فرمود: إن الموت عندی بمنزله الشربه البارده فی الیوم الشدیدالحرّ . یعنی : مرگ در نظرمن مانند نوشیدن شربت خنكی است كه انسان تشنه در روز بسیارگرم می نوشد.
علی (ع) فرمود : والله لابن ابی طالب اّنس بالموت من الطفل بثدی امه. معانی الاخبار صدوق، باب معنی الموت، ص 288» یعنی : قسم به خدا انسی كه پسر ابوطالب به مرگ دارد ،بیش از انسی است كه طفل به مادر دارد. لذا وقتی كه در صبح روز نوزدهم رمضان،شمشیر ابن ملجم-لعنه الله علیه-برفرق نازنینش فرود آمد ، فرمود : ((فزت و رب الكعبه))( یعنی به خدای كعبه ، رستگار شدم) حضرت سیدالشهدا (ع) می فرمود: ای فرزندان عزیز و بزرگوار من، قدری آرام بگیرید ،صبر وتحمل پیشه كنید ،چون مرگ نیست مگر پُلی كه عبورمی دهد شما را ازگرفتاریها و شداید به سوی بهشت های وسیع و نعمتهای جاودانی.كدامیك ازشمامكروه و ناپسند دارید كه از زندانی به قصرمجلّلی انتقال یابد. آری مرگ ،درهوای معبود ازچنان لذتی برخورداراست كه حسین بن علی(ع) با زبان حال می فرماید:من همه خلق رابه خاطرتورهاكرده وفرزندانم را به یتیمی می كشانم تاتو را ببینم و به لقای تو نایل شوم، اگرمرا در حبّ خودت قطعه-قطعه كنی، ابدا دل به غیر تو تمایل پیدا نمیكند ،چنانكه درشعرمنسوب به آن حضرت-البته بازبان حال-آمده است :
تركت الخلق طرّافی هواكا وایتمت العیال لكی اراكا /// فلو قطّعتنی فی الحبّ اربا لما حنّ الفوإد الی سواكا
به هرحال، مؤمنی كه با خدا در ارتباط بوده و دراثر تهذیب نفس و تزكیه اخلاق به مدینه فاضله رسیده، اگربه اوخبر دهند مرگت فرارسیده ،نه تنها ناراحت نمی شود بلكه شكرخدای رابجامی آورد ؛زیرا می فهمد كه ازعالم بقأ و ازخارج حرم به داخل حرم راه می یابد.وبدین وسیله ،به لقای محبوبش دست پیدا كرده و جان نا قابل در قدم محبوب ازلی فدا می كند:
این جان عاریت كه به حافظ سپرده دوست /// روزی رخش ببینم وتسلیم وی كنم
بمیرای حكیم از چنین زندگانی ///كزاین زندگی گربمیری بمانی
جاب چهره جان می شودغبار تنم/// خوش آن دمی كه ازاین چهره پرده برفكنم
چنین قفس نه سزای من خوش الحان است/// روم به روضه رضوان كه مرغ آن چمنم
نكته ای مفید :تفاوت ترس مومن وكافر!
بعداز بررسی علل وعوامل ترس ازمرگ واینكه اولیای الهی نه تنها از مرگ نمی ترسد بلكه نسبت به آن،عشق می ورزند،
تذكر نكته ای مفیداست وآن اینكه:مومنین و بندگان شایسته خدا نیز ازمرگ می ترسند ،لكن ترس آنان از مرگ با ترس كفّار وگنهكاران تفاوت ماهوی دارد؛ترس كفار وگنهكاران نشأت گرفته از علل وعواملی است كه بحثش گذشت،اما ترس مومنین،علت دیگری دارد وآن اینكه :نمی دانند وضع آنان در پیشگاه الهی چگونه است آیا اعمالی كه انجام داده اند،مورد قبول حضرت حق،قرار گرفته یا نه؟ آیا خداوند از آنان راضی شده است یا نه،آیا زاد و توشه ای كه برای سفرطولانی آخرت فراهم كرده اند آنها را به مقصد می رساند یا نه؟ و بالأخره،آیا به مدارج عالیه كمال رسیده و به مقام وصل راه یافته اند یا نه؟وامثال اینها، نه آنكه نمی دانند مرگ،با آنها چه خواهد كرد و یا مرگ آنان را به دیار نیستی وعدم می فرستد. به هرحال،ممكن است مومنین هم ازمرگ بترسند ولی سنخ ترس آنان با ترس كافرین،فرق دارد.

چرا از مرگ می ترسیم؟

تاسوعـا و عـاشورای حسینی

خلاصه ای از زندگی نامه حضرت ابالفضل العباس(ع)

كه ,ازمرگ ,نمی ,آنان ,ص ,ای ,است كه ,را به ,از مرگ ,مرگ می ,مرگ را

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مـــامـــوت Christine's life مقاله جدید Jeffrey's blog problabeabes قطر lylewinnsar پایگاه اطلاع رسانی خدمات ICTوپست بانک گرمابدشت propcomulde transirahy